کسانی که خود را به نیروی خدایی نزدیک کردند.
ژنده پیل کی بود و چه کرد؟
مــردان خــدا پــرده پنــدار دریـدنـد
یعنی همهجا غیر خدا هیچ ندیدند
در یکی از کتابخانهها کتابی به چشمم خورد به نام «مقدمات ژنده پیل». این کتاب در قرن ششم هجری معادل با قرن یازدهم میلادی یعنی ۹۰۰ سال پیش به وسیله خواجه سدیدالدین محمد غزنوی نوشته شده است. مطالب این کتاب شرح «کرامات» پی در پی و بسیار عجیب و خارقالعاده یک نفر صوفی بزرگ به نام «احمد جامی» ملقب به «ژنده پیل» میباشد و چاپ اول کتاب «مقالات ژنده پیل» که در سال ۱۳۴۰ شمسی منتشر شد مورد توجه دانشمندان قرار گرفت.
زندگانی ژنده پیل:
ژنده پیل یا همان احمد جامی در سال ۴۴۱ هجری در خراسان متولد میشود، ۹۶ سال زندگی می کند، مردی بلند قامت، نیرومند، شجاع و دلیر بوده است. در تیراندازی نظیر نداشته، سواد خواندن و نوشتن نیز نداشته است. دوران جوانی را به میخوارگی و عیش و تفریح با گروهی از رفقای فاسد و تبهکار خود میگذراند. تا اینکه روزی هنگام حمل شراب متوجه الهامی میشود که به او میگوید تو باید ریاضت بکشی و با رفقای بد معاشرت نکنی. ژنده پیل با خود نیتی میکند که اگر در آینده موفق خواهد شد، شرابش تبدیلبه شربت شود. اتفاقاً شراب تبدیل به شربت میشود و از همان روز در سن ۲۲ سالگی شروع به عبادت و ریاضت میکند، و هیجده سال تنها در کوههای اطراف ریاضت میکشد. روزها گرسنه و(سایت هیپنوتیسم دات آی آر) تشنه میماند و با بدن لخت روی بوتههای تیغ میغلطد تا بالاخره قادر به معجزه میشود و من در اینجا فقط تعداد کمی از معجزات یا به عبارت صحیحتر کرامات شیخ را مینویسم.
درباره داستانهایی که در زیر میخوانید زود و با عجله قضاوت نکنید. درباره صحیح یا ناصحیح بودن آن نیز نیندیشید، بیطرفانه و بدون اظهارنظر مطالعه کنید، پس از خاتمه مطالعه قسمت ماهیت هیپنوتیزم با توجه به مطالب و قضایای دیگر قادر خواهید بود بهتر فکر و استدلال کنید.
در نیمه شب مسموم شدن سلطان به ژنده پیل الهام شد.
حفظ جان سلطان سنجر به دست ژنده پیل سپرده شده بودف چندین بار ژنده پیل به کمک الهام، سلطان سنجر را از مرگ نجات میدهد از جمله یکی از سرداران سلطان سنجر به کمک زنش زهر در ظرف آب سلطان میریزد و بر بالین سلطان قرار میدهد. به ژنده پیل الهام میشود، به خوابگاه سلطان میرود و جام زهر آگین را خالی می کند.
تقسیم یک خربزه بین عدهای زیاد
سدیدالدین نویسنده کتاب «ژنده پیل» درباره نخستین ملاقات خود با این صوفی بزرگ مینویسد: من به دیدار ژنده پیل رفتم، عده بسیار زیادی نشسته بودند، شخصی یک عدد خربزه نزد شیخ آورده و گفت از این خربزه به هر نفر یک قاچ تقسیم کن.
سدیدالدین مینویسد: من پیش خود گفتم محال است که یک دانه خربزه به این عده زیاد برسد. حتی اگر ده خربزه هم باشد به همه نخواهد رسید. ولی ژنده پیل همان یک خربزه را قاچ و نوکرش تقسیم کرد، به همه خربزه رسید. فقط یک قاچ خربزه برای خودش باقی ماند و من در دل خود گفتم اگر این مرد نیرویی فوق بشر دارد، فکر مرا میفهمد و این قاچ خربزه را به من میدهد. در این هنگام ژنده پیل به اطراف نگاه کرد با اینکه ژنده پیل تا آن روز اصلاً مرا ندیده بود و نمیشناخت و کسی هم مرا به او معرفی نکرده بود، مرا به اسم خواند و گفت: محمد غزنوی کیست؟
گفتم من هستم.
ژنده پیل گفت: بیا و خربزهای که خواستی بگیر.
همان معجزه او موجب شد که من سالیان دراز با او بودم و کارهای عجیب و خارقالعاده او را مینوشتم.
سنگ درمانی،خواص سنگها،خواص سنگ ها،سنگ عقیق،سنگ عقیق سرخ،انگشتر عقیق،نگین عقیق سرخ،خواص سنگ عقیق ،دعای كارگشایی،دعای مشكل گشا،دعای مشمول،دانلود دعای مشمول،دعای حل مشكل،دعای رزق و روزی،دعای رزق،دعای روزی،دعای ثروتمند شدن،شهامت،شهامت اخلاقی،ذكاوت،حس شنوایی،حس ششم،جریان خون قلب،كلیه،طحال و اعصاب،سستی بدن،سستی ماهیچه ،از بین بردن سستی بدن،استرس،استرس بار،استرس بار چیستف،چاكرا،چاكرا چیست،چاكراهای بدن
چاكرای دوم،سنگ شانس،معجزات